کتابخانه
چند روز پیش با مامانم رفتیم کانون که مامان یکی از دوستاش رو که مسئول کتابخونه هست رو ببینه چند تا ازش کتاب بگیره من که نمی دونستم کتابخونه کانون چیه ولی وقتی رفتم اونجا دیدم اون همه کتاب اونجاست بسی ذوق زده شده البته من عاشق کتابم خیلی کتاب دوست دارم همیشه مامان بعد ازظهر ها برام کتاب می خونه کتابهام رو همه رو از حفظ شدم از بس مامانی برام خونده از اونجا هم خیلی خوشم اومدکلی کتاب دیدم چند تاهم رفتم واسه خودم کتاب برداشتم ورق زدم کلی لذت بردم از نگاه کردن بهشون ...
نویسنده :
مامان مهدی
1:35