شیطون بلا
دارم مبل نوردی می کنم که در اینده صخره نورد بشم ...
نویسنده :
مامان مهدی
20:55
چهار دست وپا رفتن
روز عاشورا هست و من تو اشپزخونه دارم کار می کنم می بینم صدای مهدی اومد برگشتم دیدم شازده اومده تو اشپزخونه میگم مامانی اینجا سرده نیا دل درد می گیره ها مهدی هم بهم می خنده واز حالت سینه خیز رو دست وپاهاش قرار می گیره ودوسه قدم چهار دست وپا میاد یه جیغ کوتاه از خوشحالی می زنم ومی گم وای بابایش ببین پسرم داره چهار دست وپا می ره انگاری خودش هم فهمیده وذوق میکنه دوباره تلاش می کنه ولی این دفعه خسته میشه زانو های کوچولوش پخش زمین میشه الهی قربونت برم ...
نویسنده :
مامان مهدی
20:37
پهلون پنبه
برید کنار برید کنار پهلون محل اومد پهلون پهلونا قلدر قلدرها یل یلان رستم دستان کاوه اهنگر وفریدن روزگار تشریف فرما می شوند خیال کردید واسه من کاری داره بلند کردنشون خیلی هم سبکه ...
نویسنده :
مامان مهدی
20:33
عکسهای خوشگل
اولین باری که موز خوردی قیافت این طوری شد نون بربری دوست می دارم عاشقشم اویز تختم دوست ندارم مزاحمم می خوام بکنمش مو قشنگ کرده مامانم من رو تفنگ بازی هم بلد شدم مامانم عاشق این عکسمه ...
نویسنده :
مامان مهدی
20:05
ملوان کوچولو
ملوان کوچولوی من سلام حال شما خوبه ؟ ببخشید قراره در ایند چیکاره بشید شما ؟ ملوان خلبان دکتر مهندس هنرمند من که دوست دارم شما خلبان بشی ولی هر کاری که خودت دوست داشته باشی برای من هم مهمه شما هر شغلی داشته باشی باز هم برای من عزیزی ومن وبابایی بهت افتخار می کنیم گلم عزیزم این لباس رو واست با عشق بافتم هر دونش رو که بافتم برات از خدا تنی سالم وعاقبت بخیری خواستم دلم اب میشه وقتی تنت میبینم مبارکت باشه عزیزم ...
نویسنده :
مامان مهدی
14:45
ایستادن
اقا مهدی امروز 20 اذر ماه در کمال ناباوری من دستش رو گرفت به گهوارهاش وبلند شد اصلافکر نمی کردم که بخواد به این زودی بلند بشه هنوز یه هفته نشده از چهار دست وپا رفتنش ولی تلاش میکنه که بایسته خیلی خوشحالم که داره مهارت های فیزیکیش رو یکی یکی فرا می گیره وپشت سرمیزاره خدا همیشه نگهدارت باشه وازت مواظبت کنه پسر گلم ...
نویسنده :
مامان مهدی
13:39
مهدی وعشقش جارو برقی
مامانی شما عشق بی حد واندازه ای به جارو برقی داری هر وقت که داریم باهاش کار میکنیم شمادنبالش راه می افتی وهر جا که بکشیمش شما هم پشت سرش هستی اگرم خاموش باشه باز هممیری سراغش وشده نیم ساعت باهاش بازی می کنی اسباب بازی خوبی شده برات حسابی سرگرمت میکنه ...
نویسنده :
مامان مهدی
17:11
هفت ماهگی
خدایا بازم شکرت درکنار تو زندگی رنگ و بوی دگر دارد ولی چقدر زود گذشت باورم نمیشه اون کوچولوی ضعیف ونحیف حالا بزرگ شده واسه خودش با سرعت زیاد سینه خیز میره و روی دستها وپاهاش بلند میشه وبه قول باباش شناسوئدی میره امروز هم روی یه دستش تکیه داد واون دستش رو بلند کرد تا از رو میز چیزی بردازه ولی زانوهاش هنوز قدرت ندارند وافتاد دیگه پسرم بازیگوش شده ومی خواد همه چیز رو برداره واز روی میزوبکشه باید کم کم خونه رو ایمن کنم براش قربونت برم که داری تلاش می کنی واسه بزرگ شدن &n...
نویسنده :
مامان مهدی
16:42