نقل مکان
پسر عزیزم شما اولین اسباب کشی رو تجربه کردی وما مجبور شدیم تو مرداد ماه سال91 اسباب کشی کنیم
خونه ای که خیلی دوست داشتیم رو ترک کنیم به یه جای دیگه نقل مکان کنیم خوب اشکال نداره اینم یه
تنوعیه دیگه ولی اینجا که بودیم که خوب بود حیاط بزرگی داشت که شما راحت می تونستی توش بازی
کنی خوش بگذرونی ولی حالا باید بریم تو اپارتمان اونم طبقه سوم
شما روز اسباب کشی خیلی خیلی شیطونی کردی وزیر دست وپا بودی منم بعد شب بردمت گذاشتم
خونه خاله سهیلا تا فردا رو اونجا بمونی تا من تند تند کارهامو بکنم واین اولین باری بود که شما یک روز
کامل ازمن دور بودی البته اونجا خیلی بهت خوش گذشته بوده چون هم پارک رفته بودی هم کلی قاقا لی
لی های خوش مزه خوده بودی من که شب اومدم دنبالت اولش قهر کردی بعد خودت رو انداختی تو بغلم
چسبیدیبهم الهی بمیرم برات دلم مامانی هم تنگ شده بود برای پسرش ولی این طوری واسه خودت
بهتر بود کمتراذیت می شدی تو اون شلوغی ماهم بیشتر کارها رو انجام داده بودیم