عید غدیر ودندان در اوردن
امسال عید غدیر ما دوتا سیدتو خونمون داریم ومن افتخار این رو دارم که مامان یه سید باشم صبح عید
که می خواستم بهت سوپ بدم وقتی قاشق رو تو دهنت کردم احساس کردم به چیزی خورد ویه صدایی
اومد تودهنت رو نگاه کردم ولی چیزی ندیدم دوباره بعد از ظهر که بهت غذا دادم همون صدا رو شنیدم
ودستکشیدم رو لثت ودیدم بله یه دره دندونت نیش زده بیرون کلی ذوق کردم وبوسیدمت بابا هم خونه
نبود وقتی اومد ازش مشتلوق گرفتم بهش گفتم اون هم خوشحال شد وبوسیدت امروز پسرم بهم عیدی
داد ومن روخیلی ذوق زده کرد مبارکت باشه مامانی هم دندونت هم عیدت
سلام سلام صد تا سلام
من اومدم با دندونام
می خوام نشونتون بدم
صاحب مروارید منم
یواش یواش وبی صدا
شدم جزء کباب خورها
شنبه هم رفتم خونه مامان جونی برات اونجا اش درست کردم وخاله ها وزندایی ها ودختر خاله هات هم
اومدن وبرات کادو اوردن وکلی خوشحال کردن به خاطر شما می دونی که خیلی دوستت دارند کلی
قربون صدقه تو می رن همشون صفحه اول موبایل هاشون عکس شماست عزیزم