سید مهدی سید مهدی 13 سالگیت مبارک

شازده کوچولو

چی بازی کنیم ها

1392/9/12 15:18
نویسنده : مامان مهدی
511 بازدید
اشتراک گذاری

قصه از انجای شروع شده که شما به نقاشی علاقه ای نداری من هر ترفندی به کار می برم که علاقه مندت کنم که باز هم شما روی خوشی نشان نمی دی 

رفتیم از کوچه خیابون چند برگ  اوردیم 0راستی باید برم کمی کتاب علوم بخوانم یادم بیاید اسم درختان وشکل برگ انها را ( واقعا خجالت کشیدم از بی سوادیم )

خوب کجا بودیم ................. اهان رفتیم چند برگ با مهدی برداشتیم اوردیم به خانه اگر جلوی مهدی را نگرفته بودیم که یه کامیون برگ باید می اوردیم طبقه سوم 

بعد رنگهار واوردیم که رنگ کند این برگ های هزار رنگ پاییزی را

 

 

 

 

به ساعت دوربین نگاه کن به همین چند دقیقه حوصله ات سر می رود از نقاشی 

 

بعد با کاغذ شکل بستنی برات بردیده بودم که خواستی ان را رنگ کنی 

 و مزه ان را خواستی بچشی 

بعد ویرت گرفت بروی سراغ قیچی 

 

البته مدت یک ماهی است که قیچی به دستت دادم اولش از این قیچی های بی خطر گرفتیم برایت که دیگه خیلی بی خطر بود هیچی نمی برید اعصابت خورد می شه وقتی می دیدی چیزی نمی برد

بعد ما از تو کم حوصله تر رفتیم قیچی اشپز خانه اوردیم دادیم به دستت ولی هزارتا قانون گذاشتیم برایت

اولین قاون :بدون حضور مامان نباید به قیچی دست بزنی 

دومین قانون : فقط زمانی قیچی به دست می گیری که نشسته باشی

وسومین قانون :دستهایت را عقب نگه داری 

 

(خوب این کجاش هزارتا قانون شد خالی بستیم )

 

ولی شرط وشروط زیاد گذاشتیم شما هم رعایت می کنی 

خداوند بزرگ ومتعال خمیشه نگه دارت باشد 

پسندها (1)

نظرات (3)

maman rania
12 دی 92 7:30
merci
مامان سید
3 اسفند 92 21:33
ای جاااننم چه سید کوچولوی نقاشی!!
maman rania
1 فروردین 93 17:06
روزهاتون پراز شادی و نوروزتان مبارک