مهد کودکی شدنت مبارک
دیگه ماشالله بزرگ شدی داری مستقل می شی وبرای اینکه بیشتر بهت خوش بگذره وبا بچه ها بازی کنی تصمیم رفتم که بزارمت مهد کودک بعد از چند بازدید از مهد های مختلف تصمیم عوض کردم اخه کمی شرایطم جور نبود امکان داشت بعد از یکی دوماه از رفتن مهدت خونمون رو عوض کنیم وچون من نمیدونستم دقیق کدوم محله رو انتخاب کنی واسه زندگی وبه این مهد دور یا نزدیک بشیم خلاصه تصمیم گرفتم تا اسباب کشیمون تو رو بزارم کلاس اونم کلاس خلاقیت
شروع اولین کلاست 1393/2/14بود
روز های اول ودوم زیاد راغب نبودی بشینی سر کلاس دوست داشتی بیشتر به محیط بازی بری بازی کنی ولی کم کم بهتر شدی علاقمند شدی به کلاست ودیگه کامل وتمام وقت سر کلاس می شینی
یه چند تا عکس یادگاری ازت گرفتم
این اقا پسر خوشتیب که کنارت نشسته بهترین دوستت هست سامیار البته مامانش هم بهترین دوست من هست ما 14 ساله که با هم دوستیم شما هم با فاصله یک ماه از هم به دنیا اومدید قراره بهترین یار و رفیق هم باشید هم الان هم در اینده
اصلا راضی نمی شی کاور تنت کنی ولی اینقدر تمیز رنگ کاری میکنی که تا حالا نشده لباست رو کثیف کنی مربیت همیشه میگه مهدی خیلی با دقت وتمیز کار میکنه حتی دستاش هم کثیف نمی شه
ومن میگم اخه تو از یک سالگی زیر دستت رنگ بوده دیگه حالا کاملا حرفه ای شدی قربونت برم