سید مهدی سید مهدی 13 سالگیت مبارک

شازده کوچولو

چی بازی کنیم ها

قصه از انجای شروع شده که شما به نقاشی علاقه ای نداری من هر ترفندی به کار می برم که علاقه مندت کنم که باز هم شما روی خوشی نشان نمی دی  رفتیم از کوچه خیابون چند برگ  اوردیم 0راستی باید برم کمی کتاب علوم بخوانم یادم بیاید اسم درختان وشکل برگ انها را ( واقعا خجالت کشیدم از بی سوادیم ) خوب کجا بودیم ................. اهان رفتیم چند برگ با مهدی برداشتیم اوردیم به خانه اگر جلوی مهدی را نگرفته بودیم که یه کامیون برگ باید می اوردیم طبقه سوم  بعد رنگهار واوردیم که رنگ کند این برگ های هزار رنگ پاییزی را         به ساعت دوربین نگاه کن به همین چند دقیقه حوصله ات سر می رود از نقاشی&nb...
12 آذر 1392

چی بازی کنیم ها ؟

القصه حوصله مان سر رفته بود نمی دانستیم  چه بکنیم با این کودک 30ماهه  که ناگهان چشمان به جوراب شازده پسر در گوشه اتاق افتاد به خود گفتیم خوب است دیگر این جوراب ها دور بریزم که دیگر کوچک شده واسه شازده مان  که باز هم ناگهان به مغزمان خطور کرد خوب است عروسکی بسازیم با این جوراب ها      پنبه دادیم دستش تا بچپاند در جوراب    بعد چسب دادیم تا بزند سر جوراب برای چسباند مو    بعد از کامواهای اضافی دو پست قبل تر چنئ رشته دادیم تا پسرک بزند به جای مو      از چسبی که چسبید به دستاش خوشش نیامد  بعد چشم ابروی های  از بازی های قدیمی اوردیم که ...
12 آذر 1392

قصه

شب بود  تو تو تختت دارز کشیده بودی طلب قصه کرده بودی    من برات قصه مامان بزی رو داشتم تعریف می کردم    گفتم مامان بزی گفت به بچه هاش برم بیرون به به بخرم  شما تو خونه باشید در باز نکنید    بعد مامان بزی درو بست رفت ..............   گفتی :شلوار پوشید رفت  گقتم: مامان بزی شلوار پوشید خداحافظی کرد رفت  گفتی :کفشم پوشید  گفتم: مامان بزی کفش وشلوارش رو پوشید رفت  گفتی: شال هم سر کرد  دلم غنچ رفت از این همه عاقل بودنت از این که همه جزئیات رو به خاطر می سپاری  عزیزمی  ...
12 آذر 1392

چی بازی کنیم ها ؟

پسرم با این پازل های فومی بازی های زیادی می توان کرد قبلا هم  نوشته بودم برایت که چه بازی می کنی با این ها و بازی جدید دیگری که انجام می دیم پارکینگ بازی هست..............  بازی که خودت خلقش کردی ........ برای دین عکسها به ادامه مطلب بروید ....... بازی از این جا شروع شد که مثل همیشه برایت مکعب درست کردم با اینها یک کار تکراری..........  بعد خودت یک طرف این مکعب را باز کردی وتکه دیگر ان را برداشتی  وبقیه مکعب ها رو هم این کار رو کردی وکنار هم چیدی بعد از چنددقیقه این ور ان ور کردن این مکعب ها یکی از ماشین هایت رابردی داخلش وگفتی پارکینگ قاقان قرمز ............  وما ادامه دادیم کار خلاقانه...
14 شهريور 1392

ترانه های جوجه اردکی

کتاب ترانه های جوجه اردکی کتاب اهنگین وجالیست  ما در کنار خوندن این کتاب یه بازی تمرکزی هوشی هم انجام می دیم  در گوشه کنار این کتاب از عمد یا غیر عمد تصویر جوجه اردکی کوچک را کشیده اند که همیشه در گوشه کناری قایم شده  من یکبار ان را نشانت دادم وتوجه ات را به سویش جلب کردم وبعد از ان در هر صفحه خواستم که دنبال این جوجه اردک کوچک بگردی وپیدایش کنی وتو تمام صفحه را با دقت نگاه میکردی وپیدایش کردی ودر هر کتاب ان را می یافتی وخوشحال ومی شدی از یافتن جوجه اردک گاهی هم در بعضی از تصاویر این جوجه اردکه خیلی کوچیک بود ودر بین تصاویر زیاد گم شده بود ولی تو به تمرکز ودقت فراوان تک تک تصاویرا نگاه می کردی تا بلاخره بیابیش ...
10 شهريور 1392

چی بازی کنیم ها ؟

این چورچین اهنربایی هم بازی خوبیست خلاقیت وتمرکز وشناخت اعضای صورت را به همراه دارد ومناسب بازی هست تا سالهای اتی .البته هنوزصورتی را کامل اعضاش رو نچیندی ولی بیشتر اوقات چهره معقولی را می چنی البته جای دماغ وچشم ودهن را می گذاری هر جای که میلت بکشد  ومن هر بار ذوق می کنم بابت ادمکی که ساختی دلقی که تو می سازی زیبا ترین وخنده دار ترین دلقک دنیاست     خداوند بزرگ حفظت کند ...
10 شهريور 1392

چی بازی کنیم ها ؟

این بازی فوق العاده خوب مفید بود مهدی خیلی زود تضاد ها رو یاد گرفت ومفهوم تضاد ها رو فهمید به طوری که بعد از این بازی توی زندگی روزمره به یه چیزهای اشاره می کرد  مثل در باز  در بسته بالا وپایین لباس تنگ ولباس گشاد اگر لباسی به راحتی تنش می رفت می گفتم لباس گشاد بین اسباب بازی های هم شکلش از نظر اندازه اونها رو می شناخت مثلا  قاقان ببوی بوزگ (ماشین پلیس بزرگ) قاقان ببوی کوچیچ(ماشین پلیس کوچیک ) مهدی به اتوبوس میگه( بیزی بیزی) و وقتی تو خیابون اتوبوس می دید می گفت (بیزی بیزی بزوگ) وبه مینی بوس می گفت (بیزی بیزی کوچیچ) یا لیوان اب پر وخالی رو می گفت خلاصه که این خیلی بازی مفیدو اموزندهای بود اولش ...
10 شهريور 1392

چی بازی کنیم ها ؟

خوب بازی که ما می خواستیم زیاد روش مانور بدیم خیلی کارها انجام بدیم کاغذ بازی بودی ولی  زهی خیال باطل اول چسبی اوردیم با کاغذ رنگی  کاغذی تکه کردیم ب پشتش چسب زدیم چسبانیم به مقوا بعد چسب  به مهدی دادم وکاغذ هم گفتم این مدلی بچسباند مهدی هم اون کاغذ رو چسب مالی کرد چسباند یه مقوا بلند شد رفت ما هم مماخ سوخته دیگر نتوانستیم توجه اش را به این بازی جلب کنیم وهمچنان هم بعد از گذشت چند ماه مهدی اشتیاقی برای این بازی ندارد مثل دفعه اول یکی دوتا کاغذ می چسباند بدون توچه به حضور مشتاق ما صحنه رو ترک می کنه وما هم با کلی ایده های کلاژ وکار دستی در خود فرو می ریم که چرا به افکار ونظرات ما احترام نمی گذار این نیم ...
10 شهريور 1392

چی بازی کنیم ها ؟

این بازی ابتکاری خودت هست بازی که تو را ساعتها مشغول نگه می دارد من گاهی متعجب می شوم از تو که چگونه یک ساعتی مشغول این بازی هستی سیر نمی شوی اغلب اوقات در روز فقط این بازی را می کنی در سکوت این بازی را با هر پستی وبلندی که هست انجام میدهی از چروک پتو گرقته تا لبه های فرش وانتنی که از زیر موکت رد شد اگر چین وچروکی پیدا نکنی خود چین وچروک خلق می کنی روی تخت ما رفته پتو را تکون می دی تا چروکی رویش ایجاد شود که بازی خودرا انجام بدی   اول کمی نشسته این بازی را انجام می دی از بالا به ماشین هایت نگاه می کنی که چگونه از این پستی وبلندی بالا وپایین می رون بعد دراز می کشی رو زمینی از پایین به حرکت چرخها نگاه میکن...
10 شهريور 1392